معنی از ملزومات گرمابهها
حل جدول
سفیداب
از ملزومات سوارکاری
مهمیز
از ملزومات خیاطی
قزن قفلی
از ملزومات فالگیری
رمل
ملزومات غیر چوبی
یراق آلات
از ملزومات فال گیرى
رمل
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: ملزومه) در فارسی: کار پردازی در تازی: باییدگان (اسم) جمع ملزومه (ملزوم) یا اداره (دایره) ملزومات. کار پردازی
مباشرت و ملزومات
کار پردازی
رئیس مباشرت و ملزومات
کارپرداز
لغت نامه دهخدا
ملزومات. [م َ](ع ص، اِ) ج ِ ملزومه، تأنیث ملزوم. رجوع به ملزوم شود. || آنچه برای اداره یا وزارتخانه ای لازم است از میز و صندلی و قلم و مرکب و دوات و جز آن.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- اداره ٔ(دایره ٔ) ملزومات، اداره ای که در آن به اسباب محتاج الیه وزارتخانه و غیره رسند چون میز و صندلی و قلم و کاغذ و امثال آن.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران کارپردازی را به جای آن پذیرفته است.
فرهنگ واژههای فارسی سره
پیش نیاز ها
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
806